عید نوروز تو جبهه هم عیدی از جنس بسیجی ها بود
قبل از تحویل سال آداب نوروز رعایت می شد و رزمنده ها سنگر تکانی می کردند .سنگرها با گل و گیاه های اطراف سنگر و شقایق هایی که در اطراف سنگر روییده بوده تزیین میشد
هنگام تحویل سال بچه ها سعی می کردند در یک سنگر تجمع کنند و با هم دعای تحویل سال رو می خوندند.
بعد از تحویل سال بچه ها به منظور دیدو بازدید عید به سنگر همدگیر می رفتد و حتی عیدی هم میداند عیدی ها معمولا اسکنان 100 ریالی بود که بعضاً روی آن جملاتی هم نوشته شده بود.
سفره هفت سین هم همیشه با سین های موجود تهیه میشد که که عبارت بود از:مین سوسکی،مین سبدی،سیم تله،سیم چین،سیم خاردار،سرنیزه،سی چهارC4)) نوعی خرج و مواد منفجره غیر حساس، سوزن اسلحه، سیمینوف، سمبه و سنگرو..
و جبهه همواره و بخصوص در ایام تحویل سال مصداق بارز (فرحین بما آتاهم الله من فضله) بودند.
شهید مرحمت بالا زاده
کریم 40 سانتی
اینقدر که سن و سالش و قد قوارش کوچیک بود بچه ها تو جبهه کریم 40سانتی صداش می کردند .
شهید که شد جنازش موند تو خاک عراق.
امسال که جزء شهدا استخوان هاشو آوردند، کفن پیچ شدش 40سانت بیشتر نبود!!!
(با تشکر از مهدی رجبی )کلاس سوم راهنمایی
خلبان شهید عباس بابایی ارادت خاصی به آقا ابا عبدالله الحسین (ع) داشت در ماه محرم در منزل خود در قزوین مراسم تعزیه برگزار می نمود و در مراسم روضه امام حسین (ع) در سوگ اهلبیت نوحه سرایی می نمود خاطره ای که در زیر می خوانید خاطره سرهنگ خلبان فضل الله جاوید نیا است از عزاداری و نوحه سرایی شهید بابایی با پای برهنه در پایگاه هوایی اصفهان است .
*به خاطر دارم در یکی از روزهای ماه محرم، همراه عباس و چند تن از خلبانان مأموریت حساس و مشکلی را انجام داده و به پایگاه برگشته بودیم. به اتفاق عباس ساختمان عملیات را ترک کردیم. در جلو ساختمان ماشین آماده بود تا ما را به مقصد برساند. عباس به راننده گفت :
پیاده می رویم.شما بقیه بچه ها را به مقصد برسانید.
من هم به تبعیت از عباس سوار نشدم و هر دو به راه افتادیم.پس از دقایقی به یکی از خیابانهای اصلی پایگاه رسیدیم. صدای جمعیت عزادار از دور به گوش می رسید.کم کم صدا بیشتر شد.عباس به من گفت:
برویم به طرف دسته عزادار.
بر سرعت قدم هایمان افزودیم.پرچمهای دسته عزادار از دور پیدا بود. خوب که دقت کردم، دریافتم که هر چه به جمعیت نزدیکتر می شویم، چهره عباس برافروخته تر می شود. در حال پیش رفتن بودیم که لحظه ای سرم را برگرداندم. دیدم عباس کنارم نیست. وقتی برگشتم دیدم مشغول درآوردن پوتینهایش است. ایستادم و نگاهش کردم. او به آرامی پوتین و جوراب را از پا درآورد. آنگاه بند پوتینها را به هم گره زد و آن را به گردن آویخت. سپس بی اعتنا از کنار من عبور کرد.با دیدن این صحنه، بی اختیار به یاد حرّبن یزید ریاحی، هنگامی که به حضور امام حسین(ع) شرفیاب می شود، افتادم .او در حالی که داشت به دسته عزادار نزدیک می شد دستهایش را از آستین درآورد و بالاتنه لباس پروازش را دور کمر گره زد.با گامهای تندتری از من فاصله گرفت من که بی اختیار محو تماشان او بودم، نگاهم همچنان به عباس بود که سعی داشت به میان جمعیت برود.او چند لحظه بعد در میان انبوه عزاداران بود. با صدای زیبایش نوحه می خواند و جمعیت، سینه زنان و زنجیرزنان به طرف مسجد پایگاه می رفتند.
من تا آن روز گاهی در ایام محرم دیده بودم که بعضی پابرهنه عزاداری می کنند؛ ولی ندیده بودم، که فرمانده پایگاهی با پای برهنه در میان سربازان و پرسنل عزاداری و نوحه خوانی کند .
قاسم اللهیاری
مراسم سالروز آزاد سازی سوسنگرد در قزوین
مراسم بزرگداشت سالروز حماسه آزاد سازی سوسنگرد و نقش امام خامنه ای عزیز در این عملیات در قزوین برگزار می گردد.
این مراسم که به همت بنیاد حفظ آثار دفاع مقدس و با مشارکت دستگاه های استان در پنجشنبه 26 آبان 1390 همزمان با سالروز سی و یکمین سالروز آزاد سازی سوسنگرد در سال 59 برگزار می شود.
دکتر بختیاری وزیر محترم دادگستری در این مراسم سخنرانی خواهند نمود و در ادامه تعدادی از رزمندگان استان قزوین در عملیات شکست حصر سوسنگرد به بیان خاطرات خود از این عملیات خواهند پرداخت.
عملیات آزاد سازی سوسنگرد توسط امام خامنه ای عزیز و شهید چمران طراحی گردید و در ادامه عملیات نیز مقام معظم رهبری در خط مقدم این عملیات حضور ماثر داشتند.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ