داستانک
چند سال پیش طرح سرشماری نفوس بود...
می گفت رفته در یه خونه ای... یه پیر زن دررو باز کرده..
وقتی پرسیده بود تعداد جمعیت خانوار؟؟؟
پیرزن سرش رو انداخته بود پایین و گفته بود میشه خونه ما باشه روز آخر سرشماری بیایین؟؟؟؟
پرسیدن چرا؟؟؟؟
بعد از یه کم مکث جواب داد آخه الان دقیق نمی دونم ، شاید تا چند روز دیگه از پسر مفقودالاثرم خبری شد .................
شادیه ارواح طیبه شهدای گمنام صلوات
لیست کل یادداشت های این وبلاگ