اتفاقا خدا هم از خون شهید استفاده ابزاری کرده است
یکی می گفت؛ “تو چرا اینقدر از پدرت مایه می گذاری؟ این یعنی استفاده ابزاری از خون پدرت. “گیرم پدر تو بود فاضل/ از فضل پدر تو را چه حاصل”؟ حرف خودت را بزن. به پدرت چه کار داری؟ بابا الان همه عالم و آدم فهمیده اند تو فرزند شهیدی. اینقدر تکرار می کنی، لوث می شودها. هیچ فکر کرده ای حرف هایت چند وقت است تکراری شده؟ یک حرف جدید بزن. بیا بیرون از این دل نوشت ها. به روز باش. یک کم به سر و وضع ات برس. اصلا تو چه کاره ای که این همه از حکومت دفاع می کنی؟ سر پیازی ته پیازی؟ بد بخت! اینها دارند از تو سوء استفاده می کنند. دو روز دیگر که آب از آسیاب افتاد اینها پهن هم بارت نمی کنند. اصلا تو می فهمی هاشمی برای این مملکت چقدر زجر کشیده؟ چقدر از ساواک در زندان کتک خورده. شیخ اصلاحات هم سن پدر بزرگ توست. ناسلامتی در بنیاد شهید رئیس شما بوده. تو خجالت نمی کشی شده ای نویسنده باتوم به دست ها؟ حالا هی بگو “به شما که عرض می کنم من کلا چقدر وقت دارم”؟ اصلا به چه حقی به مهندس گفتی معتاد؟ این توهین نیست؟ اسلام دین اخلاق نیست؟ تو دیدی مهندس مصرف می کند؟ آیا مهندس جلوی تو کشیده؟ خجالت بکش. حیا کن. تن پدرت را در گور نلرزان. به او گفتم؛ از سئوال اول ات شروع می کنم؛ من را ول کن، تو چرا از پدرت مایه نمی گذاری؟ بله، من از پدرم استفاده ابزاری می کنم. خون پدر من ابزاری است برای آبیاری درخت انقلاب. من که هیچ، خود پدرم هم از خونش استفاده ابزاری کرد و آن را هدیه داد به ولایت فقیه. اتفاقا خدا هم از خون شهید استفاده ابزاری کرده است. از نظر خدا خون شهید ابزاری است برای حفظ دین. خون شهید سرخ است و آلت دست خداست برای ترویج دین اش. مگر جز این است که خون خدا خون یک شهید است؟ آن هم خون سید شهیدان، آن هم خون حسین؟ خون منافقین آلوده به ویروس توهم است و به کار دین خدا و آیین خداباوران نمی آید. داش حسین بچه بسیجیا
لیست کل یادداشت های این وبلاگ