: فرماندهی از آن توست یا حسین :
: من کیم جا مانده ای از راه دور :
: استخبارات :
: تابلوی سنگر :
: سنگرای کناری :
: دسته بندی یادداشت ها :
: سنگر تدارکات :
: عضو گردان ما شو :
می خواهم صورت برادرم را ببوسم
داستانک
خواهری داد می زد گریه می کرد،می گفت:می خواهم صورت برادرم را
ببوسم... اجازه نمی دادند.
یکی گفت:خواهرش است،مگر چه اشکالی دارد؟بگذارید برادرش را ببوسد.
گفتند:شما اصرار نکنید نمی شود...این شهید سر ندارد !
لیست کل یادداشت های این وبلاگ