• وبلاگ : بچّه شهيد (به ياد شهدا)
  • يادداشت : بي حجاب شرمت باد!!
  • نظرات : 1 خصوصي ، 66 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما - واقعا وبلاگ خوب و تاثير گذاري درست مي كنيد اجرتون با امام زمان و شهدا - من يك شعر براتون مي فرستم در مورد نامه فرزند شهيد به پدر بزرگوارش اميدوارم كه خوشتون بياد.

    ( نامه فرزند شهيد به پدر بزرگوارش محمد ناصر ناصري )

    بابا جان با سلام / اي پدر جان منم زهرايت / دختر کوچک تو

    اي اميد من و اي شادي تنهايي من/ به خدا اين صدمين نامه بود

    از چه روحي جوابم ندهي / ياد داري که دم رفتن تو/ دامنت بگرفتم

    من به تو مي گفتم/ پدر اين بار نرو/ پدر اين بار نرو

    من همان روز بله فهميدم/ سفرت طولانيست

    از چه رو اي پدرم/ تو به اين چشم ترم/ هيچ توجه نکني

    به خدا خسته شدم/ به خدا خسته شدم/ به خدا قلبم آزرده شده

    چند سال است که من منتظرم / هر صدايي که ز در مي آيد

    همچو مرغي مجروح/ پا برهنه روي در تاخته ام

    بس که عکست به بغل بگرفتم/ رنگ از روي من و عکس شما هم رفته است

    من و داداش رضا / بر سر عکس تو دعوا داريم / او فقط عکس تو را ديده پدر

    با جمال تو سخن مي گويد / مادرم از تو برايش گفته /او فقط بوي پدر را ز لباست دارد

    بس که پيراهن تو بوييده/ بس که در حال دعا رو به سجاده تو/ اشک فشان ناليده

    طاقتش رفته دگر/ پاي او سست شده/ دل او بشکسته / به خداخسته شديم / به خدا خسته شدم

    پدرم/ گر تو بيايي به خدا من ز تو هيچ تقاضا نکنم/ لحظه اي از پيشت/ جاي ديگر نروم

    هر چه دستور دهي/ من بلافاصله انجام دهم /همه دم بر رخ ماهو و قدمت بوسه زنم

    جان زهرا برگرد / جان زهرا برگرد / دائما مي گويم/ مادرم هر که رفته از سفربرگشته

    پدر دوست من/ پدر همسايه/ پدران ديگر/ پس چرا او سفرش طولانيست

    او کجا رفته مگر/ او که هر گز دل بي مهر نداشت /او که هر روز مرا مي بوسيد

    او که مي گفت برايش به خدا دوري از ما سخت است / پس چرا دير نمود

    آري من مي دانم/ که چرا غمگين است / علت تاخيرش/ من فقط مي دانم

    آخر آن موقع ها / حرف قرآن و خدا ودين بود / کربلا بودو هزاران عاشق

    همه مسئولين/ چون رجايي و بهشتي بودند / حرف يکرنگي بود

    ظاهر و باطن افراد به هم فرق نداشت / همه خواهرها / زير چادر بودند

    صحبت از تقوا بود/ همه جا زيبا بود / خاک هم بوي شهادت مي داد

    جاي رخص و آواز/ همه جا صوت دعا مي آمد / کوچه ها راست و مردم همه راست

    همگي رو به خدا/ همه خطها روشن / خوب و خوانا بودن

    حرف از ايمان بود/ حرف از تقوا بود / اما امروز پدر/ درد دل بسيار است

    همه آنچه به من مي گويي/ رنگ ديگر دارد / يا بسي کمرنگ است

    من که مي ترسم/ تنها به خيابان بروم / مادرم مي ترسد

    او به من مي گويد/ در خيابان خطر است / بر سر بعضي ها / چادري پيدا نيست

    مويشا ن بيرون است/ همه عينک دارند / به نظر مي رسد/ چشمشان معيوب است

    راهشان پيدا نيست/ خط کج گشته هنر / بي هنرها همگي خوب و هنرمند شدند

    کج روي محبوب است/ در مجالس و سخنراني ها / جاي زيباي شهيدان خاليست

    يا اگر هست از آن بوي ريا مي آيد / نامهاي شهدا/ دگر از روي اماکن همه بر ميدارن

    از دل غمزده ما همگي بي خبرن/ يا نه بهتر گويم / بر روي اشک يتيمان شهيد/ جونگ شادي دارن

    سرقت مال عمومي هنر است / حرف از آزاديست / حرف از رابطه با آمريکاست

    آري من مي دانم / علت غصه و اندوه تو بابا اين است

    پدرم من اينبار/ مي نويسم که اگر بازگشتن ز برايت سخت است / ما ريائيم برايت

    تو فقط آدرست را بنويس / در کجا منزل توست / مادرم مي داند

    او به من مي گويد / پدرت پيش خداست / در بهشتي زيبا

    با همه همسفرانش آنجاست / خانه اش هم زيباست

    حضرت خامنه اي هم مي گفت / دخترم غصه نخور/ پدرت خندان است

    دوستت مي دارد / تو اگر گريه کني / پدرت هم به خدا مي گريد

    همه شب لحظه خواب / پدرت مي آيد / صورتت مي بوسد / دست بر روي سرت مي کشد

    من از آن لحظه دگر / شاد وخوشحال شدم / از خدا مي خواهم

    تا که جان بر تنم است / تا حياتي باقيست / رهبرم چون پدري/ بر سرمن زنده بود

    چهره زيبايش / چون جمال مه تو / شاد و پر خنده بود

    من به تو قول دهم / که دگر از اين پس / اينهمه اشک غم انگيزه نريزم بابا

    همچو مادر دگر / از فراق رويت / نيمه شب نوحه و زاري نکنم

    تو فقط اي پدرم / از خدايت بطلب / که من و مادر و اين امت اسلامي ما

    همگي چون تو پدر/ راه ما راه شهيدان باشد / دائما بر سر ما / سايه رهبرو قرآن باشد

    پدرم خندان باش / من به تو مفتخرم / من به تو مفتخرم