• وبلاگ : بچّه شهيد (به ياد شهدا)
  • يادداشت : خادم الشهداي هويزه
  • نظرات : 10 خصوصي ، 31 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    خدا خيرتون بده دوباره دل مارو هوايي كرديد منم براي خادمين شهداي هويزه ثبت نام كردم اردوي توجيهي 3 روزشم كه توي دانشكده خودمون بود شرکت کردم ولي قسمت نبود برم نطلبيدندمون عوضش جاتون خالي ما با بچه هاي بسيج دانشجويي رفتيم خادمي رو ياد بگيريم،‏16-17 روز تو اسفند اونجا بوديم مقرمون اردوگاه ثامن الائمه بود مقر بچه هاي تخريب 5و نصر خراسان نميدونم اومديد و غربت ثامنو حس كرديد يا نه فوق العاده بود همه چيش خصوصا كه امكانات اونحا نسبت به بقيه مناطق كمتر بود وشرايط نسبتا سخت ولي همت بچه ها ناتموم بود .سوله هايي كه بهمون داده بودن سوله حضرت زينب-خديجه-سكينه-رقيه-ام البنين و سوله اي كه همه ي حرفام و درد دلامو توي اون ميزدم، هر وقت دلم ميگرفت ميرفتم سوله حضرت زهرا ...

    سر شستن دستشويي دعوا بود هميشه(نميدونم جريان چيه كه واقعا همه اينو معراج ميدونن) يه مدتم دوكوهه مهمون حاجي بودم حسينيه، گردان تخريب و...ساختمون عمار و ...

    يادش بخير

    چه زود برگشت خورديم الهي سال بعد لايق بشيم با معرفت بيايم

    خيلي دوست داشتم منم سال تحويل اونجا باشم ولي خب به جاي اون سالو کنار شهداي کهف الشهدا تحويل کرديم دور هم عاشورا خونديمو سال تحويل شد ...

    زياد حرف زدم دلمون تنگه ديگه ...

    وصف حالم اين يه بيته:

    من و ليلي همسفر بوديم در دشت جنون...

    او به منزلها رسيدو من هنوز آواره ام....

    خيلي دعامون كنيد بزرگوار

    يا زهرا