چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ عبدالعاصي 

بسم رب الشهدا والصديقين

سلام

نوجواني هستم 16 ساله. اسفند ماه سال گذشته يعني سال 86 كه بهترين سال عمرم بود با كاروان زيارتي راهيان نور رهسپار ديار عشق و خون و شهادت شدم با شهدا (رفيقان آسمانيم) آشنا شدم پي به برخي خصوصياتشان بردم و عاشقشان شدم كتاب هاي زيادي راجع بهشون خريدم و خوندم بعد فهميدم اينكه ميگن رفاقت با شهدا دوطرفه س درسته من خيلي شبا باهاشون درد دل كردم و گريه كردم و خوابيدم و تو خواب جوابمو گرفتم

جنوب فيلم دختر بچه ي يه شهيدي رو برامون پخش كردن كه برا باباش نامه نوشته بود و ميخوند ميگفت زندگيشون خيلي سخت شده از باباش ميخواست برگرده ولي بعدش از اوضاع زمانه گفت و گفت بابا برنگرد نميتوني تحمل كني صبر كن ما ميايم پيشت

من وقتي معني زندگي رو فهميدم كه با شهدا آشنا شدم . از خدا ميخوام قسمت كنه همه برن

مطالبتون عاليه اما يه چيزيو مطمئنم : همت باكري ها(حميد و مهدي و علي) زين الدين ها ( مجيد و مهدي) آويني چمران شفيع زاده تجلايي ها ( علي و مهدي ) متوسليان كاوه خرازي و همه ي اوناي ديگه همشون ستاره هايي بودند كه ديروز درخشيدند و رفتند و امروز راهي ماندگار بر جاي گذاشتند و فردا همراه با سواراني خواهند آمد

سواران صبح

صبح ظهور

التماس دعا