بسم رب الشهدا والصديقين
سلام
نوجواني هستم 16 ساله. اسفند ماه سال گذشته يعني سال 86 كه بهترين سال عمرم بود با كاروان زيارتي راهيان نور رهسپار ديار عشق و خون و شهادت شدم با شهدا (رفيقان آسمانيم) آشنا شدم پي به برخي خصوصياتشان بردم و عاشقشان شدم كتاب هاي زيادي راجع بهشون خريدم و خوندم بعد فهميدم اينكه ميگن رفاقت با شهدا دوطرفه س درسته من خيلي شبا باهاشون درد دل كردم و گريه كردم و خوابيدم و تو خواب جوابمو گرفتم
جنوب فيلم دختر بچه ي يه شهيدي رو برامون پخش كردن كه برا باباش نامه نوشته بود و ميخوند ميگفت زندگيشون خيلي سخت شده از باباش ميخواست برگرده ولي بعدش از اوضاع زمانه گفت و گفت بابا برنگرد نميتوني تحمل كني صبر كن ما ميايم پيشت
من وقتي معني زندگي رو فهميدم كه با شهدا آشنا شدم . از خدا ميخوام قسمت كنه همه برن
مطالبتون عاليه اما يه چيزيو مطمئنم : همت باكري ها(حميد و مهدي و علي) زين الدين ها ( مجيد و مهدي) آويني چمران شفيع زاده تجلايي ها ( علي و مهدي ) متوسليان كاوه خرازي و همه ي اوناي ديگه همشون ستاره هايي بودند كه ديروز درخشيدند و رفتند و امروز راهي ماندگار بر جاي گذاشتند و فردا همراه با سواراني خواهند آمد
سواران صبح
صبح ظهور
التماس دعا