• وبلاگ : بچّه شهيد (به ياد شهدا)
  • يادداشت : سالگرد سردارن شهيد اللهياري
  • نظرات : 0 خصوصي ، 45 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    بسم الله .. وارد اتاق خانه مي شود .. با تعجب به همه جا سرک مي کشد .. فکرش را هم نمي کرد که سربازيش را در يک همچين جايي بگذراند ..
    -- خدايا دمت گررررررررررررررم .. بدبخت رفيقام بايد تو پادگان دستشويي تميز کنن .. ولي خيالي نيست .. خودمو عشقه .. دوسال بخور و بخواب ..
    -- داري با کي حرف مي زني .. بجنب بيا دنبالم ديگه ..
    اين را پيرزني مي گويد که جلوتر از او، او را راهنمايي مي کند ..
    -- ننه جان! حالا اين خونه ي کي هست که اينقدر زور داشته که برا امور روزمره اش بهش سرباز دادن و اين افتخار!! نصيب من شده ..
    -- «آقا» سرهنگ ارتشه .. از اون آدم گنده هاست .. يعني خب اولش نبود .. ولي با گنده ها گشت و خودشم شد گنده .. خدارو چه ديدي .. اگه از تو خوشش بياد شايد تو رو هم بياره قاطي گنده ها .. پس تمام زورتو بزن که ازت خوشش بياد .. البته يه پيش شرط هم داره ..اونم «خانمه»! .. خانمِ «آقا» رو ميگم .. يه پارچه خانمه! .. «آقا» رو حرفش حرف نميزنه .. اگه «خانم» ازت خوشش بياد ديگه ردخور نداره .. «خانم» از خيلي ها خوشش اومده!! و سفارش خيلي ها رو به «آقا» کرده ..! اگه ازت خوشش بياد از همون موقع خودتو قاطيه گنده ها ببين!
    بازهم به فکر فرو مي رود .. خدايا يعني مي شود .. هر کاري مي کنم که .. ياد دهاتشان مي افتد .. با چه فلاکتي بزرگ شد .. هرکاري .. «هرکاريِ» آخر را چند مرتبه مي گويد .. يکي دو دفعه سوالي مي گويد يکي دوفعه با تعجب و يکي دو دفعه هم با ترديد ..