امام زمان(عج)- مناجاتي
وقتي به روي شاخ? دل، بر نداشتم
در سينه جز محبّت دلبر نداشتم
افسوس که فاصله افتاده بين ما
اين قصّه را به جان تو باور نداشتم
تا خيم? وصال تو يا صاحب الزّمان
مي خواستم که پر بکشم، پر نداشتم
سنگيني گناه پرم را شکسته است
در راه ديدنت قدمي بر نداشتم
خيلي گناه کرده ام آقا مرا ببخش
گويا که اعتقاد به محشر نداشتم
بيهوده نيست اين که به جايي نمي رسم
فکري به جز عذاب تو در سر نداشتم
روي سياه و موي سپيد و قد کمان
از پيري ام نشان? ديگر نداشتم
عمرم گذشت و يک عمل نيک و ماندگار
حتي ميان صفح? دفتر نداشتم
مي خواستم که حداقل راضي ات کنم
جز اشک توبه هدي? بهتر نداشتم
از داغ عمّه ات چقدَر گريه مي کني
هر صبحگاه و ظهر و سحر گريه مي کني