• وبلاگ : بچّه شهيد (به ياد شهدا)
  • يادداشت : جمله سازي
  • نظرات : 8 خصوصي ، 71 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2   3   4   5      >
     
    + محفل فاطميون اراک 
    سلام بزرگوار .... صبحتون بخير ...[گل][گل][گل][گل][گل]...
    حضور تون را شاکرم و خرسند ... از مطلبتون هم بهره بردم ...موفق باشيد ..
    خوشا به حال تون ....خوشا به حال شمايي که پرواز را برگزيديد و همراه با سينه سرخان مهاجر به سمت سبز بهار کوچ کرديد ... !
    مختصري از درد ودل هاي برادر زاده هاي شهيدان محمدزاده که ادامه آن را در وبلاگ سرافرازان مطالعه فرماييد
    *****************************************
    منتظر حضور سبز و گرما بخشتون هستم
    *****************************************
    الهي شهيد شي
    + a 
    تفکر را از کجا بايداغاز کرد ؟از کجا بايد تفکر را اغاز کرد ؟
    بايد تفکر را از نقاطي شروع کرد که هنوز دست عقيده و خرافات به آن نرسيده باشد .يعني چي اين چه جور تفکري است ديگه ؟ بله از بي ارزش ترين چيزا بايد شروع کرد . از اتفاقات و چيز هائي که بي هوده اند از نظر مردم و اجتماع به آنها فکر نمي کند .تنها تفکر در اين نقاط است که مي توند آزاد بينديشد . در هر چيزي که عقيده در آن دخالت دارد .آزادي در آن جائي ندارد.و اجازه اظهار نظر به او و به فکر آزاد نمي دهد .اين اهميت موضوع نيست که به تفکر اهميت مي دهد. اين آزادي انديشه وتفکر است که به موضوع اهميت مي دهد.تفکر در اين لحظه است که رشد مي کند و به آزادي مي رسد.با اين قدرتي که انديشه آزاد در خود احساس مي کند و با اين تفکر به جائي مي رسد که قالب هاي عقايد و خرافات وائدئولوژي هاي محکم را در هم مي شکند و آزادنه با آنها برخورد مي کند .دوست عزيز شما وبلاگ اسد 121 را تا حالا ديدي ؟

    خانم اجازه..!

    كلاس كبوتر بودن كي اغاز ميشود...؟

    من هم مي خواهم مثل پدرم مثل يه كبوتر به اسمونا پرواز كنم...

    يا علي..

    + محسن شاهوران 
    شهادت روياي كلمه هاي خيس شب زنده داري بچه هاي جبهه است.
    خيلي زيبا بود...
    البته وقتي که خيلي حالش بد ميشه و ما نگران ميشيم و مادرم براش گريه ميکنه
    صدامون ميکنه ميگه بچه ها دلتون آب نميدونيد چه کيفي داره زير اکسيژن رفتن و خارش شديد بدن !
    **********************************
    ادامه اين مطلب بسيار تاثير گذار در وب سرافرازان
    **********************************
    منتظرتونم
    الهي شهيد شي

    به نام دوست که هر چه هست از اوست

    ميلاد با سعادت پرستار کربلا حضرت زينب (س) را بر همه مسلمانان جهان و شيعيان حصوصا حضرتعالي تبريک عرض ميکنم.

    افتخار دارد که به اطلاع محضر شريفتان برسانم که وب سايت اسلام در اروپا ، باعنايت و لطف مولاي همه بندگان منتظر حضرت مهدي (عج ) يکساله شد.

    اين امر ميسر نبود جز با لطف و عنايت و حمايتهاي معنوي و دلگرامي مخاطبين گرامي منجمله حضرتعالي که در قالب ايميل و کامنتهاي ارزشمند که نشان از لطف سرشارتان داشت.

    در اين يکسال به استحضار مي رساند که با ???? پست خبري ، ??? کامنت مخاطبين ، ?? ويژه نامه و مقاله در خدمت بيش از ????? مخاطب و ?? عضو خبر نامه وب سايت بودم.

    لذا جا دارد از تک تک دوستان و مخاطبين گراميم و همچنين حضرتعالي تشکر نموده و اعلام کنم همچنان چشم براه نقطه نظرات ارزشمندتان هستم.

    حال با افتخار به استحضار حضرتعالي ميرسانم که به مناسبت ميلاد با سعادت عقيله بني هاشم صفحه انگليسي وب سايت اسلام در اروپا را راه اندازي و افتتاح ميشود.

    آدرس وب سايت اسلام در اروپاي انگليسي : http://www.islamineurope.ir/en

    + زاهد 
    سلام دوست عزيز -مطلب اخير شما را خواندم خيلي زيبا بود من هم با مطلبي جديد منتظر حضور سبز شما هستم اميدوارم ما را از نظرات سازنده خود محروم نفرمائيد. يا حق -التماس دعا

    بسم الله الرحمن الرحيم

    چند وقت بعد
    بابا مي خواد بره سفر. سفري دور و دراز. مي خواد بچه اش رو ببوسه. مجبوره ازش دل بکنه. بايد ديگه نبيندش. اصلا بايد خودشو به نديدنش عادت بده.
    چشماش رو مي بنده. لباي قرمز و کوچولوي بچه رو مي بوسه. موهاي سبيل و ريشش بچه رو اذيت مي کنه. چندشش مي شه. ولي به روي بابايي مي خنده. آب دهنش راه مي افته.
    قند توي دلش آب ميشه.
    - آخه چطوري خودمو به نديدنش عادت بدم؟
    - اگه مي شد يه روز ديگه پهلوش بمونم ...
    - اصلا اگه مي شد نرم ...
    - نه ديگه دارم پررو مي شم. همين بود که نمي خواستم اين دم دماي آخر ببينمش.

    از زير قرآن که رد مي شه، زن مي فهمه که ديگه باباي بچه اش برنمي گرده. کاسه پر از آب رو پرت مي کنه پشت سرش.
    از صداي شکستن اون، بچه مي ترسه و بابا يه بار ديگه نگاش مي افته توي چشماي ناز و کوچولوش.
    بابا رفت…
    ديگه "بابا نان نداد". مامان بزرگ غذا داد.
    ديگه "بابا آب نداد". عمه ليوان آب دهن بچه گذاشت.
    ديگه بابا ...

    ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

    دانلود سربندهاي فراموش شده با صداي مجتبي رمضاني

    ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,

    وب سادات خانم آپ شد و منتظر حضور شما هستم

    سلام

    چي بگم راستش از ياد شهدا كه انگاري فقط ازشون حرف ميزنيم و از عمل حرفي نيست؟؟

    اهدنا الصراط المستقيم

    التماس دعا براي همه ره گم كردگان

    + يه بنده خدا 
    خوش به حالت كه اينقد با بچه شهيد بودنت حال ميكني ولي مثه توام اما نه با اين احساس .............
    + محفل فاطميون اراک 
    سلام بزرگوار . صبح بخير .
    خيلي زيبا و هدفمند بود ...
    ممنون که به من سر زدي ...[گل][گل][گل]...
    سلام دوست عزيز آقا قاسم گل
    بعداز مدتي کتم قلم
    آپ هستم و منتظر قدوم شما
    اللهم عجل لوليک الفرج
    + ابراهيمي 

    سلام

    داداش ! همينه ديگه! خبر نداري كه اون يكي وبت رو هم لينك كردم.

    اي بهترين!

    ما رو هم دعا كن!

    يا علي

     <      1   2   3   4   5      >