ما را به خيال آب مي اندازيد
لب تشنه در التهاب مي اندازيد
چون قايق كهنه اي كه در گل مانده است
..
چي بگم عزيز....
مثل پدرت باش كه خوشبخت بميري
هر چند كه با تركش ..يا سخت بميري
يك روز اگر جنازه ات گم بشود
...بهتر كه به روي ناز يك تخت بميري....
..اين شعر در حين خوندن مطلب قشنگتون اومد و في البداهه بود ..اگر چه بي شان و كم ارزشه ولي هديه به تو و پدر عزيز و خو شبخت ات ..دعام كنين خوشبخت بشم..يا علي