• وبلاگ : بچّه شهيد (به ياد شهدا)
  • يادداشت : بازي دراز خانگاه عرفان واقعي
  • نظرات : 3 خصوصي ، 92 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    عمليات نصر 4 بود در كردستان 11 شب بيسيم هاي ما فقط شنودبوديم عمليات كه شروع شد صداها قطع شد .سنگر ما بالاي بلندي بود يك گلوله توپ جلوسنگر تبليغات افتاد كه يك بسيجي كه بالباس شخصي شهيد شد چون درباره لباسش پرسيدم گفتند كه خدمتش تمام شده بود مآمده بود خداحافظي كند بهر حال 3مجروح ويك شهديد رابه بيمارستان صحرايي رساندم .درپشت لنكروز باز بود

    من مجبورشدم پاي خود را روي سينه آن شهيد بگذارم كهبه بيرون پرط نشود اين موضوع هروقت يادم مي افتد بي اختيار منقلب ميشوم و

    هرگز از يادم نميرود .روحشان شاد .